پيام
+
* مي سوختم و گرمِ صبوري بودم
هيـزم هيـزم آتـش دوري بودم
ميديد که ميسوزم و از من رد شد
من آتـش چارشنبه سوري بودم... *
*ترخون بانو*
5:10 صبح
* راوندي *
آتش ديگر در کار نيست فقط ترقه و فشفشه و ... يادش بخير اون روزها با کاروان شتر بوته مي آوردند
*ترخون بانو*
اره اون قديمااتش بود و دورهمي و بگو بشنو الان همه چي عوض شده